قرآن کریم در آیات 210 تا 212 سوره شعرا می فرماید: وَ مَا تَنزََّلَتْ بِهِ الشَّیَاطِینُ* وَ مَا یَنبَغِى لهَُمْ وَ مَا یَسْتَطِیعُونَ* إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ/ و این قرآن را شیاطین نازل نکردهاند. آنان نه درخور این کارند و نه توان آن دارند. شیاطین را از شنیدن وحى معزول داشتهاند.
در تفسیر المیزان، علامه طباطبایی معتقد است که این آیات پاسخ به ادعاهای مشرکین است: از اینجا پاسخ سخن مشرکین شروع شده که مىگفتند محمد، جنى دارد که این کلام را برایش مىآورد و نیز او شاعر است. و پاسخ اولى را مقدم داشته، نخست کلام را متوجه رسول خدا (ص) نموده فرمود که قرآن از تنزیل شیطانها نیست، تا آن جناب خوشحال گردد و سپس روى سخن به مشرکین کرده، مطلب را در خور فهم آنان بیان فرمود.
پس جمله" وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیاطِینُ"- البته تنزلت، به معناى نزلت است- متصل است به جمله" وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ" و همانطور که گفتیم روى سخن بر رسول خدا (ص) است، به دلیل اینکه به دنبالش مىفرماید:" فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخر- پس با خدا خدایى دیگر مخوان" تا آخر خطابهایى که مختص به آن جناب است، و متفرع بر جمله" وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ ..." است.
و اگر روى سخن به آن جناب نمود، نه به مشرکین، بدین جهت بود که این جمله با علتى تعلیل شده، که مشرکین به خاطر کفرشان آن را قبول نداشتند و آن جمله" إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ- آنان از شنیدن اسرار آسمانى بدورند" مىباشد، کلمه" شیطان" به معناى شریر است و جمع آن شیاطین مىآید و در اینجا مراد از آن اشرار جن هستند.
اما تفسیر نمونه هم موضع مشابهی در این باره دارد و در تشریح این آیات آورده است: محتواى این کتاب بزرگ که در مسیر حق و دعوت به پاکى و عدالت و تقوى و نفى هر گونه شرک است بخوبى نشان مىدهد که با افکار شیطانى و القائات شیاطین هیچگونه شباهت ندارد، و شیاطین جز شر و فساد کارى ندارند، و این کتاب خیر و صلاح است بنا بر این بررسى محتواى آن به تنهایى بیانگر اصالت آن است بعلاوه" آنها توانایى بر چنین کارى ندارند" (وَ ما یَسْتَطِیعُونَ).
اگر آنها چنین قدرتى مىداشتند باید سایر کسانى که در محیط نزول قرآن همانند" کاهنان" با شیاطین مربوط بودند (یا لااقل مشرکان ارتباطشان را مسلم مىدانستند) بتوانند همانند آن را بیاورند، با اینکه همگى عاجز ماندند و با عجزشان ثابت کردند که این آیات ما فوق توان آنها است.
بعلاوه کاهنان خود معترف بودند که بعد از تولد پیامبر (ص) رابطه شیاطینى که با آنها در ارتباط بودند از اخبار آسمانها قطع شد و آنها از شنیدن (اخبار آسمان) معزول و برکنارند" (إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ).
از سایر آیات قرآن برمىآید، شیاطین قبلا به آسمانها مىرفتند و استراق سمع مىکردند و مطالبى را که در میان فرشتگان منعکس بود احیانا به دوستان خود منتقل مىساختند، اما با تولد و ظهور پیامبر اسلام (ص) استراق سمع به کلى قطع شد و آن ارتباط خبرى از میان رفت، این مطلب را خود مشرکان نیز مىدانستند، و به فرض که مشرکان هم نمىدانستند، قرآن از آن خبر مىداد. به همین دلیل قرآن در آیات فوق به عنوان یک دلیل روى آن تکیه کرده است. و به این ترتیب از سه طریق به این اتهام پاسخ گفته شده است: عدم تناسب محتواى قرآن با القائات شیطانى- عدم قدرت شیاطین بر چنین کار- و ممنوع بودن شیاطین از استراق سمع!
نظرات شما عزیزان: